و عشق صداي فاصله هاييست كه غرق ابهامند و با گفتن يك هيچ مي شوند كدر و هميشه عاشق تنهاست...
اتفاقي دوباره! انگار تقدير در اين است با خاطراتم لحظه به لحظه پيوند خورده ام زندگي مي كنم نفس؛ هوا ؛گريه.. مي نويسم لحظه هاي زندگي را شادي غم عشق كه نر م نر مك مهمان دل مي شود شاد و پر غرور و چقدر نبض عشق پر صدا مي زند!... تنهايي زندگي پر مي شود از شور عشق. عشق كه در زندگي پيدامي شود؛ هوا گاه نم دار گاه بهاري گاه غمبار مي شود زندگي يعني من تو خدا يعني پاكي / صداقت / مهر زندگي يعني مادر پدر زندگي يعني براي دوري عزيزي مي گريي. بار ها .. مي گريي... آه! زندگي را مي شود بو كشيد مي شود نبض عاشقانه اش را ديد مي شود در يك نگاه مهربان آن را جست مي شود تنها برايش حرف زد!... زندگي يعني ترانه..ترانه ...و ترانه هر كسي سازي در دست مي نوازد نغمه اي ساز دل ساز تنهايي... زندگي...................................
+ نوشته شده در یکشنبه بیست و پنجم تیر ۱۳۸۵ ساعت ۱۲:۳۶ ق.ظ توسط رجی مرد
|
رجه مشتاق دیدن نظرات شماست دیگه این سایت هر دو روز یک بار updateنخواهد شد.اخه گرفتار زندگی شدیم. اما به نظرات و پیشنهادات شما همچنان پاسخ داده می شود.
__________________________
من امیدی را در خود بارور ساخته ام تارو پودش را با عشق تو پرداخته ام مثل تابیدن مهری در دل مثل جوشیدن شعری در جان مثل بالیدن عطری در گل جریان خواهم یافت راه خواهم افتاد باز از ریشه به برگ از بود به هست از خاموشی تا فریاد