ﺧﺎﻧﻘﺎه و ﺧﺮاﺑﺎت در ﻣﻴﺎﻧﻪ ﻣﺒﻴﻦ. ﺧﺪا. ﮔﻮاه ﻛﻪ ﻫﺮ ﺟﺎ ﻛﻪ ﻫﺴﺖ ﺑﺎ اوﻳﻢ http://www.loghatnaameh.com در لغت نامه دهخدا خانقاه پی این طور معرفی شده {خانقاه پی . [ ن َ / ن ِ پ ِ ] (اِخ ) یکی از بلوکات ناحیه ٔ راست پی در سوادکوه مازندران در شمال دوآب است .(از سفرنامه ٔ مازندران و استرآباد رابینو بخش انگلیسی صص 42 - 115).} و خود واژه خانقاه هم این گونه معرفی شده اشت خانقاه . [ ن َ / ن ِ ] (معرب ، اِ مرکب ) مکان بودن مشایخ و درویشان . معرب «خانگاه » و مرکب از «خانه » و «گاه » است . نظیر: «منزلگاه » و «مجلس گاه » فارسیان بسکون «نون » نیز استعمال کنند. (از غیاث اللغات ) (آنندراج ) ۞ . خانه ای که درویشان و مشایخ در آن بسر برده عبادت کنند. صومعه . عبادتگاه . (ناظم الاطباء). محل اقامت درویشان و صوفیان . (فرهنگ نظام ). منزل یا محل اجتماع صوفیان . رباط. تکیه ۞ . ج ، خوانق ، خانقاهات : و به نظر می رسه با این اوصاف اسم این منطقه با زمان صوفیان یا شاید زرتشتیان مربوط باشه ان شالله با هم به نتیجه ی خوبی برسیم!